bella

ساخت وبلاگ

دوم دبیرستان بودم.زنگ تفریح تموم شده بود که دیدم تو راهرو مدرسه چند نفر در حال دعوان…خلاصه ما هم می خواستیم خودمونو قشنگ کنار محل دعوا بذاریم و کلی حال کنیم.واسه همین بچه هایی رو که جلوم بودو هل می دادم اونور که یه نفر و دیدم که مانتو سروهای داشت ولی مقنعه اش فرق می کرد.

ما هم که مانتوهامون سرمه ای بود دیگه.منم به هوای همین که یکی از بچه هاست محکم زدم پشتشو و یه تنه ی محکم بهش زدم که یهویی یکی از دوستام گفت:دیونه این مدیره!!! دیگه من هیچی نفهمیدم و به سرعت از محل متواری شدم.بیچاره مدیرم نفهمید کدوم آدمی اینجوری زدتش!!!


- اعتراف می کنم که: بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.

- اعتراف می کنم که: یکی از شب های قدر ساعت 4 صبح داشتم از مسجد برمی گشتم خونه، توی کوچه مون دوستم رو از پشت دیدم که داره لواشک می خوره و هدفون تو گوششه. گفتم حالش رو بگیرم، دویدم و با تمام قدرت یه اردنگی نثارش کردم. برگشت و با چشمانی بهت زده نگاهم کرد. چند ثانیه تو چشمای همدیگه خیره شده بودیم، به خودم گفتم: اه این که امیر نیست!

- اعتراف می کنم که: من نماینده کلاسم و هفته پیش امتحان باکتری شناسی داشتیم. قبل از اومدن استاد عکس باکتری رو کاملا خنده دار رو تخته کشیدم و نوشتم بچه ها امتحان باکتریه. وسط امتحان، استاد باکتری دست گذاشت رو شونه ام و گفت: من این شکلی ام؟ من هم هول شدم گفتم بله. دیدم مثل عقاب بهم زل زده. اومدم درستش کنم گفتم بچه ها اینجوری میگن. فکر نکنم کسی از 8 نمره بیشتر از 3 بگیره!
- اعتراف می کنم که: موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم. منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.
- اعتراف می کنم که: بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا. منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا، جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 276 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

زندگی به شرط خنده-sargarmi20.blogfa.com



زندگی به شرط خنده-sargarmi20.blogfa.com


زندگی به شرط خنده-sargarmi20.blogfa.com


بقیه ی تصاویر در ادامه ی مطلب...

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 264 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 299 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

(خنده دار هست و باید بخندید اما نتیجه اخلاقی یادتون نره)

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟

دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟

دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲

پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.

دختر: مرسی!شما مجردین؟ 

پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟

دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟

پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟

دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.

پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.

دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟

دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟

پسر : خیابون دربند. شما چی؟

دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟

پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟

دختر : اسم فامیلی شما چیه؟

پسر : من؟ حسینی! چطور؟

دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..

دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!

پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!

دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

پسر : باشه عمه ملوک! بای……

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 262 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

رفـــــــــــــــــــــــ ت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟font>:|font>اییی بی وفا...strong>

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 310 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

img src="http://www.img4up.com/up2/44843113874515459318.jpg" />

دوست عزیز موردی نداره ، سریع صفحه رو ببند و در موردش فکر نکن !
هر کسی امکان داره یه وقتی به واقعیت های زندگی برسه !!!
سخت نگیر...

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 266 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

قبل از اينكه مطلب بخونيد بدونيد كه فقط جنبه ي طنز داره 

اصفهانیهداشته توی اتوبان باسرعت 180 كیلومتر در ساعت میرفته كه 

پلیسبا دوربینش شكارش میكنه
وماشینشو متوقف میكنه 
پلیسهمیاد كنار ماشینو میگه : گواهینامه و كارت ماشینو بدین .
اصفهونیهمیگه : من گواهینامه ندارم
اینماشینم مال من نیس
كارتاایناشم پیش من نیس
منصاحاب ماشینو كشتم و جنازشم انداختم صندوق عقب
حالامداشتم میرفتم از مرز فرار كنم
كهشما منو گرفتین
پلیسهكه حسابی حیرت زده شده بوده بیسیم میزنه به فرمانده اش و عین قضیه رو تعریف میكنهو درخواست كمك میكنه.
فرماندشممیگه تو كاری نكن من خودم دارم میام .
فرماندهدر اسرع وقت خودشو به محل میرسونه و به راننده اصفهونیه میگه : آقا گواهینامه ؟span>اصفهانیهگواهینامه‌اش رو از تو جیبش در میاره میده به فرمانده. فرمانده میگه: کارت ماشین؟

اصفهانیه کارت ماشین که به نام خودش بوده رو از تو جیبش در میاره میده به فرمانده.

فرماندهمیگه: در صندوق عقب رو باز کن.

اصفهانیهدرو باز میکنه وفرمانده میبینه كه صندوق عقبم خالیه 

فرماندهکه حسابی گیج شده بوده،

بهاصفهونیه میگه: پس این مأمور ما چی میگه؟

اصفهونیهمیگه: چی چی میدونم والا جناب سرهنگ!

حتماًالانم میخَد(می خواهد) بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت میرفتم؟


span>

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 273 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

- دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز میشه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ...span>-دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم، برگ اولش درست مثل بچهآدم بیاد بیرون؟!


-دقت کردین این روزها اگر ده تا سنگک بخری، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادوسوار شدی!span>-دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم می خوای برداری یکی از لباسات میفته رو زمینخیس میشه؟!span>-دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه می کنی میبینی نیم ساعت گذشته! نیم ساعتمیای پای کامپیوتر ساعت رو نگاه می کنی می بینی دو ساعت گذشته؟!span>-دقت کردین تا مترو می ایسته همه عین دونده ها می دون به سمت پله ها بعد که می رسنبالا قدم می زنن!span>-دقت کردین هیچ لذتی مثل این نیست که دو روز تخمه خورده باشی، امروز یکی اش رو رویفرش پیدا کنیspan>-دقت کردین وقتی حوصله ات سر میره، اولین جایی که میری سر یخچاله؟!span>-دقت کردی وقتی میخوای فیلم ببینی هر چی داری آشغال به نظر میاد! حالا میخوای هاردوخالی کنی همش خوب میشه؟!span>-دقت کردین تو این فیلم ها که نشون میدن هر کی می افته تو آب اصلا شنا بلد نیست ولیاون که بیرون واستاده در حد یک غریق نجات کامله!span>-دقت کردین اینایی که میرن کلاس گیتار، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن آهنگتکراری و ضایع «اگه یه روز بری سفر» است؟ از اساتید محترم خواهشمندیم کمی تنوع بهخرج بدید...span>-دقت کردین تعداد خواننده های ایران از شنونده ها داره بیشتر میشه؟span>-دقت کردین اون تفریحاتی که تو فرجه امتحان ها به ذهن آدم میرسه تو تابستون به ذهنشنمیرسه!span>-دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده بعد که نگاه می کنیم میبینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده؟!

 

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 263 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

مسافر تاکسی خیلی آهسته روی شونه ی راننده زد,چون می خواست ازش یه سوال بپرسه ...
راننده جیغ زد,کنترلش را از دست داد....نزدیک بودکه بزنه به یه اتوبوس....از جدول کنار خیابون رفت بالا...

نزدیک بود که چپ کنه...اماکنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد...برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد..
سکوت سنگینی حکم فرما بود,تا این که راننده رو به مسافر کردو گفت:هی مرد!
دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن...من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!"مسافر عذر خواهی کرد و گفت:من نمی دونستم یه ضربه ی کوچولو آنقدر تو را می ترسونه"
 راننده جواب داد: واقعا تقصیر تو نیست...امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده تاکسی دارم کار میکنم...آخه من 25 سال راننده ی ماشین جنازه کش بودم...!  
bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 256 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01

روزی به رهی مرا گذر بود

خوابیده به ره جناب خر بود

از خر تو نگو که چون گهر بود

چون صاحب دانش و هنر بود

گفتم که جناب در چه حالی

فرمود که وضع باشد عالی

گفتم که بیا خری رها کن

آدم شو و بعد از این صفاکن

گفتا که برو مرا رها کن

زخم تن خویش را دوا کن

خر صاحب عقل و هوش باشد

دور از عمل وحوش باشد

نه ظلم به دیگری نمودیم

نه اهل ریا و مکر بودیم

راضی چو به رزق خویش بودیم

از سفرۀ کس نان نه ربودیم

دیدی تو خری کشد خری را؟

یا آنکه برد ز تن سری را؟

دیدی تو خری که کم فروشد ؟

یا بهر فریب خلق کوشد ؟

دیدی تو خری که رشوه خوار است؟

یا بر خر دیگری سوار است؟

دیدی تو خری شکسته پیمان؟

یا آنکه ز دیگری برد نان؟

دیدی تو خری حریف جوید؟

یا مرده و زنده باد گوید؟

دیدی تو خری که در زمانه؟

خرهای دیگر پیش روانه

یا آنکه خری ز روی تزویر

خرهای دیگر کشد به زنجیر؟

هرگز تو شنیده ای که یک خر؟

با زور و فریب گشته سرور

خر دور ز قیل و قال باشد

نارو زدنش محال باشد

خر معدن معرفت کمال است

غیر از خریت ز خر محال است

تزویر و ریا و مکر و حیله

منسوخ شدست در طویله

دیدم سخنش همه متین است

فرمایش او همه یقین است

گفتم که ز آدمی سری تو

هرچند به دید ما خری تو

بنشستم و آرزو نمودم

بر خالق خویش رو نمودم

bella...
ما را در سایت bella دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : هستی bella بازدید : 250 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 22:01